نویسنده: حجت الاسلام سید سجاد ایزدهی



 
عدالت در زمره موضوعاتی قرار دارد که در طول تاریخ، همواره متفکران و بزرگان عرصه دانش را به خود مشغول داشته است. سعی این نوشتار دستیابی به فهمی درست و مناسب از عدالت است؛ چرا که تجویز عدالت و توسعه آن منوط به تحصیل فهمی صحیح و درکی دقیق از این مقوله است. همچنین با توجه به ارتباط عدالت با مفاهیم رایج در نظام های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی همانند آزادی، امنیت، حاکمیت و مانند آن ضروری است برای فهم درست این موارد از عدالت تعریف دقیق و جامعی در دست داشته باشیم. بنابراین ابتدا باید مفهوم عدالت را بررسی کرد تا در سایه فهم موثر آن هم بتوان عدالت را در جامعه ایجاد و تجویز کرد و هم ارتباط این مفهوم را با دیگر مفاهیم بیان کرد.
در تبیین عدالت، پیش از هر چیز باید توجه کرد که آیا این واژه حامل یک مفهوم است یا از چند مفهوم خبر می دهد و نمایندگی می کند؟ به دیگر سخن، آیا واژه عدالت بیانگر یک مشترک لفظی است که به این ترتیب، در هر موردی دارای معنای خاص است و در ذیل لفظی واحد و یگانه گروهی از معانی را منتقل می کند یا گویای مشترکی معنوی است که آن معنا برای همه موارد و مصادیق، صادق است؟
به احتمال بیشتر واژه عدالت مشترکی لفظی است نه معنوی و به همین دلیل کاربردهای متعدد آن در حوزه های مختلف به یک معنای مشترک باز نمی گردد و در هر مورد مستعد ارائه معنایی متناسب با آن است. برای نمونه در اندیشه سیاسی اسلام و در زیر شاخه فقه، از عدالت دو معنای اساسی اراده شده است: نخست « عدالت در برابر ظلم» ( همچنان که از دیرباز گفته اند حاکم عادل و حاکم ظالم یا سلطان عادل و سلطان جائر) و دوم « عدالت در برابر فسق» که همانا به معنای اتیان واجبات و ترک محرمات است. ( مثلا هنگامی که می گویند امام جمعه باید عادل باشد التزام وی به انجام فرایض دینی و احتراز از گناهان را مراد می کنند.)
در حالی که معنای نخست از عدالت بیانگر رویکردی اجتماعی و حاکی از عملی خارجی است، معنای دوم عدالت در ذیل ملکه نفسانی معنا شده است که انسان را از معصیت و گناه باز می دارد و از این روی آن را به مثابه عاملی برای بروز و نمود بعضی از رفتارها و ممانعت از بعضی دیگر معرفی کرده اند.
از منظری دیگر در بحث از معنای عدالت باید گفت که ما از یک سو، با عدالت خداوند رو به رو هستیم و از سوی دیگر با عدالت بشری. در خصوص عدالت خداوند در روایت نبوی آمده است: « بالعدل قامت السموات و الارض»؛ آسمان ها و زمین براساس عدل نهاده شده و خداوند آن را براساس عدل خلق کرده است.
پرسش آنجاست که آیا عدالت مورد نظر این روایت به معنای مساوات بوده و یکسانی آفرینش خداوند در خلق همه موجودات را مورد اشاره قرار می دهد یا نه؟ پاسخ واضح است؛ قطعا روایت به چنین معنایی اشاره ندارد. پرواضح است که بعضی از موجودات کوچکند و بعضی دیگر بزرگ. همچنین دیگر خصوصیات آفرینش همراه با تنوع و تناسب است و آفریده ای با آفریده دیگر متفاوت است. بنابراین هنگامی که از عدالت در عرصه خلقت سخن به میان می آید معنای آن با آنچه از عدالت در رفتار آدمی مراد می شود تفاوت دارد. از سوی دیگر وقتی از عدالت بشری نیز صحبت به میان می آید، منظور تناسب نیست. برای نمونه در باب تعدد زوجات در قرآن آمده است: « ان خفتم الا تعدلوا فواحده»(1)؛ اگر خوف دارید که نتوانید عدالت را رعایت کنید به یک همسر بسنده کنید. طبیعتا مراد از عدالت در اینجا تناسب نیست؛ بلکه آنچه مدنظر است مراعات برابری در رفتار با همسران است؛ اینجاست که می توان فهمید چرا در آیه شریفه با قیدی مواجه می شویم که به مساله ترس از ایجاد عدالت یا مساوات پرداخته است.
مطلبی که بر این معنا تأکید می کند این آیه است: « ولن تستطیع أن تعدلوا بین الناس ولو حرصتم»؛ شما نخواهید توانست عدالت را بین همسران رعایت کنید ولو حریص باشید. طبیعتاً مراد این است که شما مساوات بین همسران را رعایت نخواهید کرد و نمی توانید مراعات کنید. البته در اینجا گفته اند منظور از عدالت مساوات نیست؛ بلکه عدالت در رفتار با همسران است؛ چرا که ممکن است انسان همسری جوان و همسری پیر داشته باشد که در این صورت احتمال دارد یکی را بیشتر از دیگری دوست داشته باشد؛ اما در رفتار باید مساوات را رعایت کند.
این دو معنا از عدالت با یکدیگر متفاوت هستند. در یک جا عدالت به معنای تناسب است و در جای دیگر به معنای مساوات. از این رو ناگزیریم تعاریفی را که از عدالت ارائه شده است، مورد بررسی قرار دهیم. در بعضی از تعریف ها گفته اند: « العدل، وضع الشیء فی موضعه» نهادن هر چیز در جایگاه خود.
در حالی که این تعریف به صورت توصیفی بیان شده است. به همین نسبت تعریفی دیگر به صورت تجویزی ارائه شده است: « اعطا کل ذی حق حقه»؛ به هر صاحب حقی، حقش داده شود. در این تعریف عدالت با مقوله حق و اعطا همراه است. گر چه در یکی تجویز و در دیگری توصیف مدنظر تعریف بوده است لکن می توان گفت هر دو تعریف مفید یک معنا هستند؛ مثلا هر چیزی باید در جایگاه خودش باشد فرش در کف ساختمان بوده و جایگاه سقف در بالای ساختمان است. اگر این حالت برعکس باشد، ظلم می شود؛ چون از جایگاه خودشان عدول کرده اند. همچنین در دعای شریفه داریم: «ظلمت نفسی» من به خودم ظلم کردم؛ یعنی عدل را در خود مراعات نکردم، مثلا چشم که جایگاه استفاده آن نگاه حلال است، به غیر موضع استفاده اش یعنی نگاه حرام تبدیل شده است و مواردی از این قبیل.
تساوی در مصرف و برخورداری از مواهب و امکانات طبیعی تعریف دیگری است که از عدالت ارائه شده است. طبق این دیدگاه عدالت هنگامی برقرار می شود که همه افراد جامعه به طور مساوی از امکانات بهره مند شوند.
در رویکرد دیگری از تعریف عدالت، با توجه به اینکه مساوات مطلق در بعضی از موارد به ظلم می انجامد، مساوات را متناسب با وضعیت، حالات و استعدادهای فرد تعریف کرده اند. برای نمونه در رکوردگیری ورزشی برای زنان یک رکورد وجود دارد و برای مردان یک رکورد. برای سنگین وزن ها یک رکورد و برای وزن های سبک تر رکوردی دیگر. قرار دادن یک رکورد برای همه به صورت مساوی ظلمی است آشکار برای وزن های سبک تر و زنان. روی این اصل در جوامع اسلامی و انسانی برای هر گروه، رده، سن و شرایط حد خاصی را در نظر می گیرند. افرادی که سطح تحصیلات بالاتر و استعداد بیشتری دارند، از حقوق بیشتری برخوردارند. در اینجا طبیعتا تساوی مطلق برقرار نخواهد بود؛ بلکه متناسب با وضعیت، تلاش و نتیجه ای که از فعالیت حاصل می شود، حقوق و مزایا تعریف می شود.
اگر در تعاریفی که از عدالت ارائه شد دقت کنیم، پرسش ها و نکات مبهمی به وجود می آید که نشان می دهند نباید به صرف تعاریف کلی اکتفا کرد؛ مثلا هنگامی که گفته می شود عدالت، قرار دادن هر چیز در جای خود است، این پرسش به وجود می آید که جایگاه هر چیز کجاست؟ یا هنگامی که گفته می شود حق هر صاحب حقی را ادا کردن عدالت است، باید به این پرسش نیز پاسخ داد که به چه کسی چه مقدار بدهیم؟ پاسخ به این پرسش ها از این رو مهم است که برای برقراری عدالت ناگزیر باید به آنها جواب در خور داد.
نکته دیگر در باب مفهوم عدالت این است که عدالت وجوه متفاوتی دارد که مهم ترین آنها عدالت اجتماعی است؛ چرا که همه انسان ها و جوامع با آن سروکار دارند.
فارغ از مباحث مطرح شده درباره معنای عدالت، عدالت اجتماعی، رویکردی اجتماعی است که باید جایگاه هر شخص را مشخص کند و توزیع امکانات را متناسب با شرایط وی در نظر بگیرد. طبق این مبنا اگر کسی از مواهب کمتری برخوردار است، نباید تضعیف و تحقیر شده و کرامت انسانی اش باید حفظ شود.
تفاوت در معنای عدالت را در عرصه فقه هم می توان مشاهده کرد. مثلا هنگامی که از عدالت در برخورد با همسران سخن به میان می آید، منظور مساوات است؛ اما هنگامی که عدالت در رفتار با فرزندان مطرح است، منظور مساوات نیست؛ چرا که با فرزند باهوش یک طور رفتار باید کرد و با فرزند کند ذهن طور دیگر. یا فرزندی که سنش بالاتر است بالطبع پول بیشتری احتیاج دارد. همچنین در بحث قضا و حدود عدالت به معنای مساوات نیست؛ بلکه تابع ملاک هایی است که برای آن در نظر گرفته شده اند. بنابراین نمی توان گفت در فقه هر جا سخن از عدالت به میان آمده، منظور مساوات است؛ بلکه باید پیش فرض ها را در نظر گرفت؛ مثلا اگر سهم زن از ارث نصف مرد باشد نمی توان گفت در اینجا عدالت رعایت نشده است؛ چرا که برای زن در پرداخت مخارج زندگی وظیفه ای در نظر گرفته نشده است. در موارد متعددی می توان قوانینی را یافت که در نگاه اول در آنها مساوات لحاظ نشده است؛ اما هنگامی که با دقت به موضوع می نگریم؛ در می یابیم که این قوانین مطابق عدالت وضع شده اند، البته با توجه به پیش فرض هایی که وجود دارد.
با توجه به مباحث مطرح شده می توان گفت عدالت معنای مشخص و معینی ندارد تا بتوان آن را به عنوان معیار و مقیاس در همه جا به کار برد. گر چه انسان ها درک صحیحی از عدالت دارند و آن را خوب می فهمند؛ اما وقتی قرار است انصاف داشته باشند، دیگر برقرار کردن عدالت به این سادگی میسر نیست؛ چرا که تابع معیارها و موازین بسیار ظریفی خواهد بود که باید در جایگاه خود و با مبانی اش سنجیده شود؛ چنانکه حضرت علی (ع) در نهج البلاغه می فرماید :
« الحق اوسع اشیاء فی التواصف واضیقها فی التناصف.»
با توجه به اینکه عدالت در هر مورد معنای خاصی دارد و مشترک لفظی است و تابع جایگاه خود است، رابطه آزادی و عدالت را باید با معنای متناسب عدالت در جایگاهش بررسی کرد. همچنین برای برقراری رابطه عدالت با آزادی، امنیت، حکومت و مواردی از این قبیل باید معنای متناسبی از عدالت ارائه کرد و به کلی گویی اکتفا نکرد؛ چرا که در بسیاری از موارد به بی عدالتی و ظلم منجر می شود.

ارتباط بین مفهوم عدالت و پیشرفت

برای برقراری ارتباط بین مفهوم عدالت و پیشرفت ذکر این نکته ضروری است که گرچه گفته اند، عدالت غایت بسیاری از امور است؛ با نگاهی دقیق تر پی می بریم خود عدالت هم غایت نیست، بلکه راهی است برای حفظ کرامت انسانی، معنوی تر شدن زندگی، از بین رفتن ظلم و رسیدن به حیات طیبه و ... در واقع عدالت با آنکه مطلوبیت دارد، خود راهی است برای رسیدن به اموری که مطلوبیت دارند. عدالت با آنکه غایت بسیاری از امور بوده در عین حال مقدمه رسیدن به اموری دیگر است که از آن می توان به پیشرفت یاد کرد. پیشرفت جوامع تابع تعریف آنها از عدالت است. برای نمونه نظام های سوسیالیستی عدالت را به معنای تساوی مطلق در نظر می گیرند. حال آنکه در نظام های غربی عدالت معنای متفاوتی دارد که به پیشرفت و شکل خاصی از حکومت منجر می شود.
در نظام سیاسی ـ اجتماعی اسلام، عدالت به گونه ای مطرح شده است که غایت آن رسیدن به حیات طیبه در بعد زندگی اجتماعی و فردی است. در مرحله بالاتر بحث عدالت اجتماعی مطرح است که طبق آن اقشار آسیب پذیر به سطح متوسطی از امکانات دست پیدا می کنند تا کرامت انسانی آنها محفوظ بماند. اسلام برای این منظور راهکارهایی را در نظر گرفته است که برای نمونه می توان به خمس، زکات و صدقه در بعد اقتصادی اشاره کرد. با تحقق این نوع عدالت همه افراد جامعه از پایین ترین طبقات تا حاکم جامعه، متناسب با استعدادها و فعالیت هایشان از امکانات مناسب بهره مند می شوند و هر چه سطح زندگی افراد بالاتر رود، انتظار عدالت ورزی نیز بیشتر می شود و نوع عدالت دقیق تر. با توجه به انتظاراتی که از دین می رود و غایات انسانی و فرهنگی ای که برای آن لحاظ شده است، این گونه عدالت هم برای آن تجویز می شود. با این فرض عدالت راه رسیدن به پیشرفت است.

عدالت و جهاد اقتصادی

با توجه به مطالب مزبور عدالت نه تنها مانع پیشرفت نیست بلکه پله رسیدن به آن است. اما نکته ای که باید به آن توجه داشت این است که معنای عدالت را در جای خود باید معین کرد. بنابراین هنگامی که قرار است جهاد اقتصادی صورت بگیرد باید دانست که این جهاد با چه رویکردی از عدالت محقق می شود، عدالت اجتماعی یا فردی؟ اگر عدالت اجتماعی است در کدام سطح و با چه استراتژی باید صورت بگیرد؟ باید مشخص کرد چه نوع عدالت اجتماعی موجب تحقق پیشرفت خواهد شد و ما را در فرایند جهاد اقتصادی به مطلوب می رساند. اگر منظور از عدالت، عدالت اقتصادی است باید ابعاد آن مشخص شده و طریق اجرای آن معلوم شود؛ مثلا در بحث یارانه ها آیا باید آن را به همه یکسان پرداخت کرد یا افراد فقیرتر باید سهم بیشتری از یارانه ها داشته باشند.
جهاد اقتصادی تلاشی است برای رسیدن به مطلوب. این تلاش باید در سایه عدالت اجتماعی صورت بپذیرد. اگر یکی از معانی عدالت قرار دادن هر چیز در جایگاه خود است، باید افراد را براساس لیاقت و استعدادهایشان در مناصب مختلف به کار گرفت. اگر حق هر صاحب حقی ادا نشود جهاد اقتصادی نیز محقق نخواهد شد.
منظور از عدالت در عرصه اقتصادی، عدالت اقتصادی است که طی آن افراد متناسب با شخصیتشان به کرامت می سند. همچنین با اجرای عدالت اقتصادی قابلیت های افراد به فعلیت می رسد که این امر روند جهاد اقتصادی را تسریع می کند. با تحقق این موارد علاوه بر جهاد اقتصادی عدالت اجتماعی نیز محقق خواهد شد.

پی نوشت ها :

1- سوره نساء، آیه 3.

منبع: خردنامه همهشهری شماره 78